Quantcast
Channel: با دوست پری شانم و بی دوست پریشان
Viewing all 84 articles
Browse latest View live

دهه ی هشتاد نقطه سر خط!

0
0

 نکاتی که با رنگ دیگر متمایز شده اند لینک مطلب داشته و قابل کلیک نمودن هستند.

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است

در صحن چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست

خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

حکیم عمر خیام نیشابوری

 

درود بر شما

سال 1389 نیز رفت. زمستان نیز گذشت و روسیاهی اش به ذغال ماند. این آخرین ساعات دهه ی 80 در حال سپری شدن است و حیف است که به لبخند نگذرد.

یک دهه از عمرهامان کاسته شد و قرنی بر تجربیات مان افزوده. حال که بازمی گردم و به پشت سر می نگرم گاه لبخند بر لب می آرم و گاه اشک بر چشم. کاش برخی از این روز و شبان بر سرم نمی رفت. دهه ی 80... دهه ی شیدایی ها... شعرها... اشک ها و لبخند ها... در آغاز این دهه 15 سال داشتم. نخستین غزل هایم را با شوق بر لب می اوردم و هر شب با دوستان شاعر و متشاعر گرد هم می آمدیم... نوجوانی بیش نبودم. امروز اما 25 بهار بر من گذشته است. دلم نازک تر شده و پوستم کلفت تر. نازک بین تر شده ام اگرچه شیشه ی عینکم قطور تر گشته است. دهه ی 80... بیشتر دیدم.. بیشتر شناختم. دوست را از دشمن بازشناختم اگرچه گاه دیر شده بود و دشنه تا دسته در پهلویم بود.

7 ساعت دیگر به پایان این دهه باقی مانده است. 7 سین کوچکی در سینه ام چیده ام.

پیشاپیش سال 1390 خورشیدی را بر شما خجسته باد گفته و از ایزد برای شما خوبان طلب مهر و آرامش دارم. امید که بدان چه شایسته ی آنید دست یازید

به گفته ی آقای پرویز بیگی حبیب آبادی مجموعه ی "از پنجره های بی پرنده" برای چاپ سوم به چاپخانه رفته است و برای نمایشگاه کتاب ٩٠ از خجالت همه ی شما دوستان مهربان در خواهیم آمد. برای دریافت این مجموعه همچنان می توانید با ناشر این اثر تماس حاصل فرمایید. شماره تلفن ایشان در کنار همین صفحه قرار داده شده است.

و اما...

در ادامه به درخواست برخی دوستان نازنینم با هم مروری اجمالی خواهیم داشت به  برخی از فعالیت های بنده و تعدادی از اموری که در دهه ی گذشته انجام داده ام. در واقع سطور زیرین چکیده ای از رفت و آمدهای ادبی حقیر طی 15 سال حیات ادبی ام می باشد. گرچه ایمان دارم عده ای بیمار پس از مطالعه ی همین چند سطر باز گزک به دست گرفته و شروع به نق و نوق می کنند. این بیماران کم مایه همه جا در اطراف ما بو می کشند و کاری به جز ساطع کردن موج منفی ندارند. روی صحبتم با آنان نیست. اینان را برای آن دسته از دوستانی می نویسم که طی این سال ها همواره کنارم بوده اند و اگر راهنمایی ها و گوشزد های شان نبود امروز از همین نقطه ی صفر نیز فرو تر بودم.

از فعالیت های تئاتری و تصنیف سرایی که بیشتر از سر تفنن بوده است در می گذرم و تنها به ذکر این نکات بسنده می کنم که در زمینه ی تئاتر کودک، در 4 نمایش به عنوان بازیگر و در دو نمایش به عنوان نویسنده همکاری داشته ام. هیچ یک از این نمایش ها به جایگاهی بیشتر از سطح شهرستان دست نیافتند.

در زمینه ی تصنیف سرایی نیز می توانم به همکاری با خوانندگان و آهنگسازانی مانند: حسام الدین سراج، سالار عقیلی، حجت اشرف زاده، حسین بهاربین، حمید خزاعی، میدیا فرج نژاد، حمید اکبرزاده، آرش کامور و ...اشاره کرد. دریافت دیپلم افتخار هفدهمین جشنواره تولیدات رادیو تلویزیونی مراکز استان ها نیز از دیگر دستاوردهای ترانه و تصنیف سرایی ام بوده است. این دیپلم به خاطر سرایش چهارپاره ای وطنی به نام شیر خروشان است که در بخش تصنیف سرایی به دریافت مقام اول جشنواره نائل آمد.


 

علیرضا بدیع

متولد 11 فروردین 1364

کارشناس زبان و ادبیات فارسی


تالیفات:

2/3/1384: مشهد مقدس- انتشار نخستین مجموعه "حبسیه های یک ماهی که دل به دریا زد" توسط نشر نی نگار به تعداد 2000 نسخه.

4/8/1384: راهیابی مجموعه "حبسیه های یک ماهی" به مرحله نیمه پایانی دومین جشنواره کتاب سال دانش آموزی. دانشگاه تهران.

6/12/1384: مشهد- کسب رتبه ی برتر از هفتمین جشنواره جوان خوارزمی استان خراسان رضوی به خاطر مجموعه "حبسیه های یک ماهی".

زمستان 1384: خرم آباد- دعوت به کنگره ی ملی شعر "هانای" به خاطر مجموعه "حبسیه های یک ماهی".

9/1385: راهیابی مجموعه "حبسیه های یک ماهی" به مرحله نهایی کتاب سال دفتر شعر جوان و کاندیداتوری برای کتاب سال شعر جوان ایران.

1385: راهیابی مجموعه "حبسیه های یک ماهی" به مرحله پایانی "جایزه شعر خبرنگاران" و نامزدی این کتاب برای دریافت جایزه به همراه 7 مجموعه دیگر.

11/1387: تهران- انتشار مجموعه ی "از پنجره های بی پرنده" توسط نشر فصل پنجم. 104 صفحه و مشتمل بر 46 غزل. 2000 نسخه

2/1388: تهران- تجدید چاپ مجموعه "از پنجره های بی پرنده" به تعداد 2000 نسخه.

28/8/1388: تهران- انتخاب مجموعه "از پنجره های بی پرنده" به عنوان یکی از هفت اثر برگزیده و شایسته تقدیر سومین دوره کتاب سال شعر جوان موسوم به "جایزه قیصر امین پور"

5/1388: تهران: انتشار مجموعه "گنجشک های معبد انجیر" توسط نشر تکا به تعداد 8000 نسخه.

8/1388: تهران- تجدید چاپ مجموعه " گنجشک های معبد انجیر" به تعداد 2000 نسخه.

2/1389: تهران- انتشار مجموعه "چله ی تاک" توسط انتشارات فصل پنجم به تعداد 2000 نسخه.

2/1389: تهران- اقدام به تجدید چاپ مجموعه "چله ی تاک" به دلیل استقبال خوب مخاطبان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران.

10/1389: سپردن مجموعه ی همواره عشق به ناشر سپیده باوران برای انتشار. این مجموعه گزیده ی 4 دهه شعر عاشقانه ی معاصر است.

12/1389: تهران- انتشار چاپ سوم مجموعه "از پنجره های بی پرنده" به تعداد 2000 نسخه.

 

شعر:

7/1380: کسب رتبه ی اول کشوری در مسابقه غیرحضوری "صبح دیدار" با فراخوان روزنامه همشهری.

19/5/1381: شهرکرد- کسب رتبه ی برتر بیستمین دوره مسابقات ادبی دانش آموزان سراسر کشور.

تابستان 1382: کرمان- کسب رتبه اول از بیست و یکمین جشنواره فرهنگی هنری دانش آموزان سراسر کشور.

9/1384: اهواز- کسب رتبه اول نخستین کنگره شعر ولایی کشور.

9/3/1385: تهران- کسب رتبه ی برتر رشته شعر از اولین دوره مسابقات ادبی هنری دانشجویان ایران تحت عنوان "عطش".

٣١/۵/١٣٨۶: سمنان- دریافت تندیس و کسب عنوان اول در بخش شعر کلاسیک با موضوع آزاد از هفتمین جشنواره ملی شعر کوثر.

29/5/1385: تبریز- کسب رتبه ی برگزیده از ششمین جشنواره سراسری شعر "میلاد سرخ".

۵/١٣٨۵: سمنان- کسب رتبه ی برگزیده در بخش شعر کلاسیک با موضوع آزاد از هشتمین جشنواره ملی شعر کوثر.

9/1385: مشهد- کسب رتبه ی برتر از سومین جشنواره سراسری دانشجویی شعر رضوی

23/9/1386: بندرعباس- کسب رتبه اول و دریافت تندیس از هفتمین کنگره سراسری شعر و داستان جوان کشور.

6/1387: اردبیل- کسب رتبه برگزیده در بخش شعر کلاسیک ششمین جشنواره سراسری شعر و داستان جوان با نام "ساوالان" به همت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و مرکز آفرینش های ادبی.

17/11/1387: سبزوار- کسب رتبه ی اول شعر کلاسیک (سنتی) و دریافت تندیس از سومین جشنواره شعر فجر استان خراسان رضوی برای دومین سال پیاپی.

12/1387: تهران- کسب رتبه برتر شعر جوان ایران و دریافت تندیس سرو بلورین سومین جشنواره بین المللی شعر فجر. تالار وحدت.

5/1388: تهران- کسب رتبه ی اول از هفتمین جشنواره سراسری شعر و داستان جوان به نام"مینودر". به همت حوزه هنری کشور.

22/9/1389: ترکیه- شعرخوانی در دانشگاه تاریخ ادبیات و جغرافیای آنکارا، شعرخوانی درهمایش موسم ادبیات و شعرخوانی در رایزنی فرهنگی ایران واقع در ترکیه طی سفر به همراه جمعی از شعرای برگزیده کتاب سال شعر جوان و پیشکسوت به ترکیه به منظور شرکت در بزرگداشت سالانه ی مولانای بلخی در قونیه.

١١/١٣٨٩: بندرعباس- کسب عنوان شاعر برگزیده هشتمین کنگره سراسری شعر و داستان جوان کشور.

 

گویندگی و اجرای برنامه های تلویزیونی:

12/1386: مشهد- اجرا و ضبط برنامه تلویزیونی "سبزآبی مهر" در 26 قسمت به عنوان نویسنده و مجری برنامه برای سیمای خراسان رضوی.

9/1388: مشهد- ضبط و اجرای برنامه تلویزیونی "سایه سار ادب" برای شبکه سیمای خراسان رضوی به عنوان نویسنده و مجری برنامه.

اسفند 1389: مشهد- حضور در سلسه برنامه تلویزیونی قند پارسی به عنوان پژوهشگر.

و...

 

پایان بخش آخرین پست این وبلاگ در دهه ی مزبور غزلی ست که درست 10 سال پیش از این سروده شده است با ذکر این نکته که نخستین شعر در نخستین مجموعه ی غزل های بنده "حبسیه های یک ماهی" همین اثر است. تولد 10 سالگی این غزل بر من و عید بر شما مبارک باد


 

میان‌ شعرهایم‌ واژه‌ی‌ خورشید کم‌ دارم‌

و شاید علتش‌ این‌ست: این‌جا، دید کم‌ دارم‌

 

برایت‌ قصه‌ای‌ می‌گویم‌ از لیلا، ولی‌ افسوس‌

در این‌ جنگل‌ فقط از نسل‌ مجنون‌، بید کم‌ دارم‌

 

نخی‌ برداشتم‌ تا گردن‌آویزی‌ به‌ هم‌ بافم‌

ولی‌ افسوس‌ خواهم خورد‌ مروارید کم‌ دارم‌

 

«صراط المستقیم‌» گیسوانت‌ را به‌ من‌ بنما

که‌ من‌ در عشق‌ حتی‌، مرجع‌ تقلید کم‌ دارم‌

 

مخواه‌ امسال‌ مثل پیشتر ها شادمان‌ باشم‌

که‌ من‌ امسال‌ در تقویم‌ هجری‌، عید کم‌ دارم‌

29/12/1379


تا سال آینده در پناه سیب و آینه باشید.

 


بیست و شش شمع و یک غزل

0
0

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی...



درود بر شما

امیدوارم سال نو(د) مطابق میل تان آغاز شده باشد و در سال جاری بدانچه شایسته ی آنید دست یازید. ما هم که روزگارمان بد نیست. به آینده خوش بینم و ایمان دارم خیر در پیش است.

باری دیگر سال نو(د) را به همراهان همیشگی ام خجسته باد گفته و از ایزد مهربانی ها برای یک یک تان آرزوی لبخند و آرامش دارم!


و اما نخستین روزهای امسال برای من لبالب از کلمه بود. بر خلاف دو سال پیشین که لب بسته بودم و غزل سراغم را نمی گرفت... می گویند اگر قناری به دیدار گربه نائل شود از چه چه خواهد افتاد! دو سالی که گذشت نه تنها من که بسیاری از دوستان از غزل افتادند! بگذریم.


امروز که یازدهم فروردین باشد زادروز بنده است. خوش حالم که سالی به داشته هایم افزوده و از نداشته هایم کاسته شد. پس به همین وسیله از شما دعوت می شود تا در جشن زادروز بنده که به شکل مجازی برگزار خواهد شد شرکت فرمایید به صرف شعر و لبخند. حکایت ما نیز داستان همان درویش است که گفت چه کند بی نوا ندارد بیش؟ در عشق دست و بال مان خالی ست و دل مان پر! به مناسبت این شب نشینی مجازی به غزلی تازه میهمان خواهید شد با ذکر این نکته که از بیت ماهی به آن سو به عمد سعی در به کارگیری آرکاییک داشته ام. دلیل اش نیز فضاسازی به منظور بازگشت به روزگار خانقاه و صوفی و کشکول است. این مختصر را نیز از آن جهت عرض کردم که به مثابه ی آن چه در فیس بوک رفت برخی از دوستان نفرمایند که ما با ابیاتی که زبان امروزی ست ارتباط برقرار کردیم!

القصه این شما و این هم شام امشب ما:


آرامش دریا به تب و تاب درآمد

وقتی پری کوچکم از آب درآمد

پیراهنی از پولک و پروانه به تن کرد

تر کرد لبش را؛ گل عنّاب درآمد

از خوشه ی پروین گل سر بست به گیسو

تاریک شد آهسته و مهتاب درآمد

از قوس قزح سرسره ای ساخت و آن گاه

از ماه درخشنده یکی تاب درآمد

بر صندلی راحتی ماه که لم داد

منظومه ی شمسی به تب و تاب درآمد

**

ماهی شد و مستغرق دریای فنا گشت!

پاسخ شد و از پرسش قلّاب درآمد

باد آمد و کشکول به کف هو زد و چرخید

درویش شد از گوشه ی محراب درآمد

از ابر یکی خرقه ی پشمینه به بر کرد

پیری شد و در حلقه ی اصحاب درآمد

او شیشه ی عمرم شد و من دیو بد انجام

تا راه به او یافتم، از خواب درآمد

**

چون حلقه به روی همگان بسته ام آغوش

شاید شبی آن گوهر نایاب درآمد

5/1/90

 

من در نمایشگاه کتاب امسال

0
0

من در نمایشگاه کتاب

علاقه مندان می توانند آثار مرا در نمایشگاه امسال از نشانی های زیر تهیه کنند:

 

از پنجره های بی پرنده و چله ی تاک را از نشانی زیر دریافت کنید:

 سالن ناشران عمومی/ راهرو ۲۰/ غرفه ۲۴/ غرفه نبش/ فصل پنجم/ از پنجره های بی پرنده/ چاپ سوم

 سالن ناشران عمومی/ راهرو ۲۰/ غرفه ۲۴/ غرفه نبش/ فصل پنجم/ چله ی تاک/ چاپ دوم

گنجشک های معبد انجیر را از نشانی زیر بخواهید:

سالن ناشران عمومی/ راهرو ؟ / غرفه ؟ / نشر تکا/ توسعه کتاب ایران/ گنجشک های معبد انجیر/ چاپ سوم

 

مجموعه همواره عشق به نمایشگاه نرسید! این نیز به دلیل به تعویق انداختن صدور مجوز اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی ست. هر دادی دارید بر سر ایشان بزنید.

قرار بود چاپ دوم حبسیه های یک ماهی را به درخواست ناشری در نمایشگاه امسال منتشر کنم. فعلا دست نگاه داشته ام.

بنده نیز به امید خدا سه روز نخست نمایشگاه یعنی روزهای ۴ شنبه و ۵ شنبه و جمعه را حضور خواهم داشت و بیشتر در غرفه هایی که عرض کردم به ویژه فصل پنجم به سر می برم. مثل هر سال منتظر دیدار شما هستم.

خدانگهدار.

 

مجسمه و جبرئیل

0
0

با احترام حال و هوای این نگاشته را دربست تقدیم می کنم به:

محمدرضا حاج رستم بگلو

 

بیار سرمه و بر چشم های ماه بکش

دمی در آینه خود را ببین و آه بکش

بعید نیست به سوی تو قبله برگردد

تمام مجتهدان را به اشتباه بکش

***

همین که زنگ زدم /باز کن/ دو دستت را

مرا ازین همه باران به سرپناه بکش

به صرف بوسه ی لب سوز میهمانت را

کنار پنجره تا میز صبحگاه بکش_

که شعر سر کنم:

"...ای زندگی منم که هنوز..."

که پیپ چاق کنم...

بی اراده آه بکش!

پر است خانه ات از صبح و رنگ و طرّاحی

مرا سپید صدا کن ولی سیاه بکش

پر است سینه ام از شعرهای ناگفته

به من نگاه کن و مرد پابه ماه بکش

 

تو را چنان غزلی تازه بر لب آوردم

مرا مجسّمه ای کن به کارگاه بکش

گل مرا بتراش و دل مرا بخراش

سپس به مسلخ دردآور گناه بکش

: "مرا ببوس..."

...که چشمم به زندگی وا شد

مرا ببخش اگر...

: "اشک من هویدا شد..."

درین مجسّمه از روح خویش جاری کن

بگیر دست مرا و به چارراه بکش

 

 

 

١. وامی از فروغ فرخزاد

2. تصنیفی با ضجه های گل نراقی

3. تصنیفی با مویه های مرضیه

 

برای دریافت فایل صوتی این غزلواره با صدای خسته ام این جا کلیک کنید: دانلود

برای دریافت فایل صوتی چند غزل از دفتر حبسیه های یک ماهی با صدای بانو پریا کشفی این جا کلیک کنید: پادکست سرایه

 مصاحبه ای از من با ایسنا راجع به غزل و جریان غزل جوان در دهه ی پیش رو: ایسنا

مجموعه ی همواره عشق نیز هنوز موفق به دریافت مجوز از اداره ی شعر و طرب نشده است. امید به خدا هرچه زودتر از خجالت دوستان در خواهم آمد.

 

این روزها درگیر امتحانات پایان ترم هستم که 12 واحد عربی ست و استثنائا به دلیل قلت دانشجو در رشته ی زبان بسته ی زبان و ادبیات پارسی به صورت غیر حضوری برگزار می شود. گوش شیطان کر پس از عمری تا هفته ی دیگر دوره ی کارشناسی را به انجام می رسانم. در آزمون سراسری دانشگاه دولتی (ارشد) نیز مجاز به انتخاب رشته شدم و بر اساس علایقم که غالبا تهران و آن طرف هاست انتخاب رشته کردم. با توجه به رتبه ام به احتمال زیاد یکی از همان نخستین انتخاب هایم قبول می شوم. منتها باید تا شهریور صبر کرد تا نتیجه را دید. تهران/ مشهد/ رشت/ بابلسر/ شیراز/ اصفهان/ گرگان/ سمنان/ یزد و ... . جز شهرهای مزبور که مورد علاقه اند حتا اگر صدمین انتخابم نیز پذیرش شوم شک نکنید ثبت نام خواهم کرد. ثبت نام خواهم کرد تا هرکجا باشم به جز این سرا! از نیشابور خسته ام. نه از شهرش بلکه از شر نامردمانی که در لباس رفیق سر راهت سبز می شوند و عموما تو زرد از آب در می آیند. می دانم که این معضل همه جایی ست اما بپذیرید که تهران و دیگر کلان شهرها آن قدر مهره های دانه درشت دارد که به چشم نیایی و سر به سرت بگذارند یا مجبور شوی با کسی که خودت قلم به دستش داده ای درگیر شوی. بگذریم. من درست است که دلم از گنجشک است ولی فراموش نکنید پوستی دارم از کرگدن!

 

در ضمن دوستان من! از من به خاطر عدم بازدید بلاگ های نغزتان گلایه نکنید. من یک یک بلاگ های شما را می خوانم و دوست دارم و اگر کامنتی از من مشاهده نمی شود نه به خاطر عدم حضور بلکه به دلایل دیگری ست. در مورد وبلاگ های بلاگفا این به دلیل مشکل فنی سایت است که در بخش کامنت دانی هیچ رمزی نمایش داده نمی شود که با وارد کردن آن نظرم ثبت شود. اما برای این که شرمنده تان نشوم در ذیل هر کامنت پاسخ گو هستم. خاک پای شما: علیرضا

بعدالتحریر: نکته ای به شما یاد می دهم که در راستای مشکل وبلاگ های بلاگفاست که در بالا اشاره کردم و آن عدم نمایش کد به منظور ثبت کامنت است. برای رفع این مشکل کافی ست پس از باز شدن صفحه ی کامنت و نوشتن نظرتان کلید f8  را فشار دهید. به همین راحتی!

ارادت قبلی و قلبی.

 

مجوز همواره عشق صادر شد

0
0
سلام دوستان
طرح جلد همواره عشق

مجموعه "همواره عشق" بلاخره مجوز نشر گرفت و پس از تسلیم مقدمه ای از بنده و اعمال تغییرات احتمالی نهایی به چاپخانه فرستاده خواهد شد.
و اما چند سوال از شما:
بهترین عاشقانه ی "عباس کیقبادی" کدام است؟
به باور شما غزل "آن نه عشق است که بتوان بر دلدارش برد" از زنده یاد منزوی عاشقانه نیست؟
...غزل "بازآی که چون برگ خزانم رخ زردی ست" از مهرداد اوستا عاشقانه نیست؟
جریان منسوب به علی عبدالرضایی در دهه ی هفتاد از منظر شما قابل طرح در این دفتر هست یا نه؟
چنان چه شما به گردآوری این مجموعه اهتمام می ورزیدید، سیاست تان برای گزینش ایجاد یک جمهوری ادبی و یکسان نگری همه ی نحله های و جریان های موافق و مخالف بود یا سلیقه و پند مخاطب را ملاک قرار می دادید؟ به عبارت دیگر مبنای انتخاب های شما حق خواهی و رعایت عدالت بود یا فروش کتاب؟
پاسخ های شما بی شک تاثیر زیادی در ایجاد تغییر در انتخاب های بنده خواهد داشت.
پیشاپیش از راهنمایی های شما سپاس گزارم. بی شک این پرسش بنده با طرح پرسش هایی از سوی مخاطبان هوشمند مواجه خواهد شد. برای پاسخ گویی در خدمتم.
با احترام: علیرضا بدیع

اندی دوفرین: شاید بتونیم به مجلس سنا نامه بنویسیم و از اونا تقاضای بودجه کنیم

رییس زندان: فقط سه چیز هست که اونا حاضرن به خاطرش مالیات ها رو خرج زندان کنند: دیوارهای بیشتر، میله های بیشتر و نگهبان های بیشتر

رستگاری از شاوشنگ/ فرانک دارابونت

 

پیشنهاد می کنم اگر تا به حال تماشا نکردین، همین امشب این فیلم رو تهیه کنید و 143 دقیقه از دیالوگ های ماندگار و بازی های دیدنی این اثر لذت ببرید

23.تیر.90
و اما غزلی:

 

 

اگرچه هیچ گلی چون تن تو خوش بو نیست

همیشه نافه گشایی به نفع آهو نیست!

دلیل این همه سرگشتگی به گردن توست

اگر توجّه زنبورها به کندو نیست

حضور توست که دلخواه کرده شعرم را

وگرنه آینه در ذات خود پریرو نیست

بخواه راحت دنیا و آخرت از من!

که گفته است دل من چراغ جادو نیست؟

میان عاشق و عاشق نما تفاوت هاست

یکی از آن همه چشمش به پیچش مو نیست

به مهر می کشی و زنده می کنی با قهر

شهید را که نیازی به نوشدارو نیست

***

- پریچه ای که درین شعر ذکر خیرش رفت

پر است از تب رفتن ولی پرستو نیست

پرنده ای که به رغم طنین در زدن اش،

شروع یک غزل تازه است پر زدن اش:

 

به هر طرف که نظر می کنم به جز او نیست

وگرنه چشم من آن قدر نیز کم سو نیست...

 

بعدالتحریر:

نشریه ی الکترونیکی شعر ایران "لیچار" در حال آپلود است. تا هنگام راه اندازی سایت خوش حال می شویم شعرهای شما عزیزان را به منظور نشر در این سایت داشته باشیم. دوستان می توانند به نشانی زیر رفته و اقدام به ارسال آثارشان نمایند:

نشریه ی الکترونیکی شعر ایران "لیچار"

دوستانی که کلاسیک و نئوکلاسیک می نویسند می توانند آثارشان را در همین وبلاگ به صورت کامنت به بنده بسپارند. امید به خدا و به یاری شما سایت قابل تاملی خواهد شد.

مقدمه همواره عشق

0
0

متن زیر را که مقدمه ی همواره عشق است مطالعه نمایید و گفتنی های تان را در میان بگذارید. امیدوارم راهنمایی های شما پیش از انتشار مجموعه بتواند باعث بهبود آن شود. 

سخن گفتن از عشق به منزله ی یکی از بسیط ترین منظورات عوالم انسانی می تواند یکی از چالش برانگیز ترین موضوعات مورد بحث باشد. سلسله جنبان تمامی دل مشغولی های آدمی از ابتدای تاریخ بشری تا امروز و همیشه عشق بوده است.

شعر نیز در جاودانه کردن موضوع مزبور بیش از سایر هنرها به ایفای نقش پرداخته است. در روزگاری که هنوز خبری از هنرهای مدرن نبوده و هنرهای موجود نیز به دلایل کم توجهی سیستم های حاکم و... در حاشیه بوده اند، شعر یک تنه پای به میدان نهاده و محملی شده است برای انتقال عشق های پر ماجرای آن روزگاران به زمانه های پس از خود.

و اما مجموعه ی پیش رو نمایه ای ست از هزاران دیدگاه موجود شاعران امروز در باب عشق و تغزل.

منکر این موضوع نیستم که به هر حال سلایق و علایق شخصی همواره در گزینش مجموعه هایی این چنینی دخیل بوده و نقش تعیین کننده دارند منتها ذکر این موضوع نیز لازم است که سعی ام بر این بوده در این گزینش ها با در نظر گرفتن تمام نحله ها و جریان های ادبی رایج مجموعه ای کامل و جامع ارائه دهم. در مجموعه ی پیش رو با آثاری مواجه خواهید شد که در بردارنده ی دیدگاه های متنوع آدمی در حوزه های گونه گون علوم انسانی ست. پی رنگ تمام این شعرها به اتفاق عشق است اما نه عشق مجرد. بلکه عشقی که در جامعه ی امروزی با سیاست عجین شده است؛ عشقی که غم نان دارد؛ عشقی که دغدغه ی اجتماع دارد و عشقی که راوی تغزلی ست زمینی اما پاک. گستردگی عشق و ادغام موضوعات مختلف با یکدیگر از عشق های امروزین عشقی بزرگ ساخته است که محدود به یک بعد نمانده و از همین روی است که شعر عاشقانه ی ما می تواند شعری سیاسی باشد؛ از آن گونه که شعر شاملو هست مثلا!

شاید بیراه نباشد اگر این مجموعه را از میان سری مجموعه صد تایی های نشر سپیده باوران پر چالش ترین و در امر گزینش مشکل ترین آن ها بدانیم. دلیلش نیز گستردگی مقوله ی شعر عاشقانه است که در دوران معاصر، همین دامنه ی عاشقانه سرایی خود به چند زیر مجموعه انشعاب یافته و موضوعی که در سیر ادبیات گذشته به تقریب وحدت موضوع داشته امروزه خود دربرگیرنده ی چندین موضوع دیگر گشته است. شعر عاشقانه در روزگار ما بند از پا گسسته و چنان گسترش یافته که در یکایک عرصه های انسانی حضور چشم گیرش غیر قابل کتمان می نماید. تلفیق عشق با حماسه و سیاست و اجتماع و فلسفه و ... همه و همه از عشق جامی جهان نما ساخته که هرکه در وی نظر اندازد ناگزیر از مشاهده ی تمام رسته های مورد تبیین در جامعه ی انسان امروز خواهد بود.

از همین روی است که در بند بند شعرهای تغزلی معاصر نیز باید انتظار ورود مضامینی به جز عشق را داشت. شعرهایی با درون مایه ی عشق اما آمیخته با دیگر دغدغه های انسان مدرن. ازین روی است که شاعر هم روزگار ما بانگ برمی آرد:

پس پشت مردمکانت

فریاد کدام زندانی است

                           که آزادی را

به لبان برآماسیده

                     گل سرخی پرتاب می کند؟-

احمد شاملو/ ابراهیم در آتش

 

در شعر امروز، شاعر عاشقانه های خویش را با مسائل وطنی و حتی مسائل سیاسی پیرامون خود پیوند می زند. محور اساسی تغزّل های اجتماعی شاعر امروز انسان است. به انسان، به دور از جنسیّت و مرزهای جغرافیاییش می اندیشد و شعرش را تجلی گاه عواطف و دغدغه های او قرار می دهد.

و یا اگر در دیگرجای می موید:

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

با مردم بی درد ندانی که چه دردی ست

از روزن عشق به اجتماع افسرده ای پرداخته است که مجاورت با یک یک انسان های بی دردش برای وی بغضی دردناک به شمار می آید.

 

عاشقانه های عصر ما بر خلاف عاشقانه های کلاسیک، غیر قابل پیش بینی هستند. در عشق های کلاسیک همواره معشوق است که فاتحانه به عاشقی که زار و نزار به زیر پایش افتاده می نگرد و لبخندی توام از رضایت بر لب دارد. آن نوع روایت نیز البته در جای خویش مورد بحث است. منتها در همین فرصت به اختصار عرض می کنم که یکی از عوامل تاثیر گذار در این داستان تاثیر پذیری عشق از عرفان و پیوند ناگسستنی این دو از یکیدیگر بوده است. طبیعتا زمانی که معشوق نمادی از حضرت دوست یا همان معشوق ازلی-ابدی باشد عاشق چاره ای جز جبهه سایی بر خاک پاک کوی وی نخواهد داشت.

در شعر امروز اما در برخی موارد ماجرا تغییر کرده و رویکرد شاعر به عشق دستخوش تغییراتی بنیادین شده است. عرفان و عشق به دلیل گستردگی و رشد و نمو هر یک راهی جدا در پیش گرفته اند و شاید از همین روی است که در ادبیات معاصر با مناجات نامه و الهی نامه هایی به سبک گذشته رو به رو نمی شویم.

رشته کلام را از دست ندهیم که کم نیز نیستند شاعرانی که امروزه به همان صورت کلاسیک به روایت های خطی و نگارش های تکرار شده می پردازند. این ابیات را نیز بگویم که بعدها محکوم به تکراری خواندن عشق نشوم؛ چرا که مبحث حقیر در این گفته نوع روایت از عشق است و نه خود عشق:

یکی عمر می توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است

یا:

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است

 

سعی بنده در این مجموعه دست یافتن به یک جمهوری ادبی ست بدان معنا که تمام زوایای دید و کلیه ی جریان های موجود در 4 دهه ی گذشته بتوانند به صورت مسالمت آمیز و دوستانه در کنار هم قرار بگیرند. برخی دوستان با مطالعه ی نسخه ی ابتدایی همواره عشق، با پرداختن به برخی جریان ها و ذکر نام پیشروان آن ها مخالف بودند. دلیل ایشان نیز کم رغبتی مخاطب امروز برای مطالعه ی آن آثار بود.

من اما نظری متفاوت دارم:

یک اینکه معتقدم کم رغبتی مخاطب توجیه خوبی برای چشم فرو بستن بر جریان های عمده ی ادبی نیست ولو این که امروز تعداد این مخاطبان اندک باشد.

دو این که هدف بنده از گزینش این آثار و جمع آوری آن خوش آمد مخاطب نیست بلکه هدفی فراتر از فروش کتاب داشته ام که همانا تحلیل و انجام کاری تحقیقی بوده است.

و اما در مورد انتخاب هایم به توضیح برخی گفتنی ها می پردازم.

معیار بنده برای گزینش در وهله ی نخست اشتهار یک شاعر در عاشقانه سرایی بوده است. هستند شاعران بسیاری که شهرت شان به تنهایی برابر است با شهرت نیمی از شاعران موجود در همین دفتر منتهای مراتب اشتهار ایشان نه به خاطر سرایش عاشقانه های مقبول است و حق این است که شهرت معیار ناثوابی ست.  شعر آن دسته را می توان در دیگر مجموعه ی صد تایی ها آورد و جایگاه شان را شناساند. چه دلیلی دارد که شاعری مانند سید حسن حسینی که به شعرهای پرشور انقلابی و مذهبی شناخته می شود، به صرف سرایش یکی دو شعر گیرم عاشقانه حتما در این دفتر نیز حضور داشته باشد؟

به استثنای تعداد معدودی از شعرا، از دیگران به آوردن یک شعر بسنده شده است. فکر می کنم عدالت به این صورت اجرا می شد که برای شعرایی نظیر شاملو و منزوی جایگاهی ویژه در مقایسه با شعرای جوان تر قائل شویم.

البته در مورد قالب رباعی به گونه ای دیگر عمل کرده ایم و از قاعده ی هر شعر به منزله ی یکی از این صد شعر عدول کرده ایم. در واقع دریغ مان آمده است که از رباعی سرایان خوب هم روزگارمان تنها به آوردن یک رباعی اکتفا کنیم و به همین دلیل از هر رباعی سرا به ذکر دو رباعی پرداخته ایم. منتها هر دو رباعی را در حکم یک شعر به شمار آورده ایم تا بتوان اثر بیشتری از ایشان در مجموعه جای داد. این را نیز بگذارید به پای اختیارات شاعری!

گاه نیز ترجیح داده ام از ذکر شعرهای معروف یک شاعر خودداری کنم و به ذکر شعری دیگر از وی که کمتر مجال بروز و ظهور یافته و در سایه ی همان شعرمعروف قرار گرفته است بپردازم. این نکته را نیز یادآور شوم که الزاما معروف ترین اثر یک هنرمند همواره بهترین و ماندگارترین آن ها نیست. به طور مثال شعر کوچه از فریدون مشیری که معرف حضور شما هست از آن دسته آثار است که در ذهن و ضمیر هر مخاطبی جا خوش کرده است و با چنین اوصافی ترجیح دادیم از بازآوری آن اجتناب کرده و این فرصت را در اختیار شعر دیگری از وی قرار دهیم.

 

چنان که مشاهده می فرمایید، در انتخاب ها شعریت ملاک بوده است و از بند قالب رها عمل کرده ایم. چنان که در این دفتر هم سپید و نیمایی مشاهده می فرمایید هم غزل و قصیده. هستند شعرایی نیز مانند اخوان ثالث که به سرایش در یک قالب محدود نمانده اند اما به ذکر خیر آن دسته از آثارشان دست زده ایم که اشتهارشان را مدیون سرایش شعرهای بهترشان در آن قالب هستند.

باید در این بند از این مکتوب نکته ای مهم را با شما در میان بگذارم و آن هم این که در انتخاب ها به این صورت عمل نموده ام که از هر دوره ی ادبی بهترین های آن دوره را انتخاب نموده ام. پس ممکن است فلان شاعر از دهه ی شصت دارای آثاری فاخرتر و شایسته تر از فلان شاعر جوان دهه ی نود داشته باشد؛ منتها نکته این جاست که همان شاعر دهه ی شصت در مقایسه با هم دوره های خویش کنار گذاشته شده است.

بی هیچ شبهه باید اذعان داشت که این دفتر می توانست بهتر از اینی باشد که پیش روی شماست. ذوق و سلیقه، نوع نگرش حقیر به مقوله ی ادبیات عاشقانه، دریافت حس نوستالوژیک از برخی اشعار و سطح سواد و شناخت، همه دست به دست یکدیگر دادند تا در نهایت برآیند این عناصر در دفتری به نام همواره عشق گرد آیند.

 

در بدو امر، بنده بر مبنای تاخیر و تقدم زمانی دست به صفحه بندی آثار زدم. چرا که معتقدم حروف الفبا نمی توانند در این مورد یاری دهنده باشند و اگر جبر الفبایی و هنجارهای از پیش تعریف شده ی نشر سپیده باوران در انتشار سلسله ی صدتایی ها نبود، چینش اشعار مطابق نظر نگارنده اعمال می شد.  ترتیب اشعار نخست بر اساس سیر پیدایش جریان های ادبی و بر مبنای تقدم و تاخر آن ها بود. در آن صورت هم رعایت کسوت می شد و هم این که به نوعی انتساب شعرهای گونه گون به جریان های رایج این چند دهه از دیدگاه گردآورنده مشخص می گردید و خواننده ناخودآگاه با چگونگی و کم و کیف به وقوع پیوستن جریان های ادبی معاصر آشنا می شد. 

 منتها ناشر محترم تاکید داشت که چون در مجموعه های صد تایی پیش از این، همین قانون حروف الفبا رعایت شده است، ناگزیریم که در این  دفتر نیز بر همان منوال عمل کنیم. توضیحات بنده نیز گویا اثر نداشت و در نهایت قرار شد که آثار بر مبنای حروف الفبا صفحه بندی شود.

بنده نیز ضمن ادای احترام به نظر ایشان بر خود فرض دانستم این نکته را با مخاطبان ارجمند در میان بگذارم.

 

در پایان بر خود فرض می دانم از همه ی عزیزانی که نکاتی را در جهت بهتر شدن گزینش ها گوشزد نمودند تشکر نموده و این نکته را نیز اضافه کنم که کماکان منتظر پیشنهاد های سازنده ی شما مخاطبان آگاه هستم چرا که درست است که این نخستین مجموعه ی گزینشی بنده است منتها شاید آخرین نباشد.

این هم نشانی های مجازی و حقیقی حقیر:

خراسان رضوی، نیشابور، صندوق پستی 965 علیرضا بدیع

Alireza_badia@yahoo.com

www.alefbi.persianblog.ir

 علیرضا بدیع

 

 

عمو نوروز و دختری با کلکسیون کبریت هایش

0
0

از فرودگاه که برمی گردیم با خودم این بیت فاضل رو زمزمه می کنم:

به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم

مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر...

حسین صفا و سمانه نائینی سکوت کردن. نکنه خودشون رو مقصر می دونن؟ شاید پیش خودشون می گن اگه نمی رفتیم فرحزاد این طوری نمی شد. شب مهمون حسین می شم و میریم دنبال استاد بهمنی. با سمانه و استاد می ریم خونه حسین و شبی زیبا رقم می خوره. خوش حالم که از پرواز جا موندم...

فرداش می ریم کرج... با بزرگ ترین شاعر نسلم دیدار دارم. به سختی راهو پیدا می کنیم.. اون ور میدون یه شیر که کیفش رو یه وری انداخته روو شونه ش واسه ما دست تکون می ده... سوارش می کنیم و یه راست ما رو می بره به خونه ش.

وارد که می شیم ابتدا به ساکن مجسمه های سنگی ریزه میزه و نقاشی های در و دیوار نظرم رو جلب می کنه. یاد اتاق قدیمی خودم میفتم...

ازم که می خواد شعر بخونم هراس دارم... حسین می خونه... نوبت من که می شه دست و پام می لرزه. چشمام رو می بندم و با صدایی لرزون دو تا غزل می خونم. نکته هایی رو گوشزد می کنه که ده ساله احدی از این جماعت پر مدعا حتا به تاریخونه ی ذهنش هم نرسیده...اصلا ده ساله که صدام هرگز وقت خوندن نلرزیده...

اون شب کلی اتفاقای فرخنده افتاد. کلی نگاهش کردم. زیر چشمی مدام می پاییدمش... بی قرار بود و این درست به خاطر دل گنده ش بود... این آدم از مایاکوفسکی کم نداره... می تونه لورکای ما باشه... لابد یه عده حسود که این متن رو بخونن باز نیشاشون رو تیز می کنن. من اما نه مثل اونا حسودم و نه فکر می کنم مایاکوفسکی و لورکا انتهای مرز ادبیات جوان اون ور مرزن.

ازش 5 دونه از کتاب تازه منتظر شده ش رو می گیرم به همراه 3 تا از سی دی جدیدش رو. قبلا سی دی تهرانش رو بارها و بارها شنیده بودم... توو جاده... توو کلاته... توو ترافیک.. توو تهران..

دستش رو فشار می دم و از هم خداحافظی می کنیم. 

***

 

 از اتاقم میرم بیرون... مادرم صدای تلویزیون رو تا آخر زیاد می کنه که به من بفهمونه داره برنامه ی مشاعره پخش می شه... البته که ترجیح می دم برگردم به اتاقم و ادامه ی سی دی تازه منتشر شده ی شیر شعر جوانو گوش کنم. صداش رو زیاد می کنم و روی جلد سی دی رو با دقت می خونم:

عمو نوروز

شعر و صدای محمدرضا حاج رستم بگلو

....

کتابش رو هم دیروز با خودم بردم کوه. واسه دوستام هم چند تا از غزلاشو خوندم. کتاب دستم رو یکی شون گرفت... یکی شون هم صبح اومد در خونه دو تا ازم گرفت. این دوستام شاعر نیستن. اما لابد شعر رو می شناسند دیگه... اسم کتابش اینه: دختری با کلکسیون کبریت هایش...

بهتون پیشنهاد می کنم به هر نحوی شده یه سر برین وبلاگش و ازش سی دی و کتابش رو بخواین. اگه کرج و تهرونین که کارتون ساده ست. منتها اگه مث من شهروستونی هستین براتون پست می شه لابد...

دارم از مجموعه غزل جدید محمدرضا حاج رستم بگلو براتون می گم. این مجموعه بی شک یکی از بهترین مجموعه های شعر امروزه. تاثیر غزل ها زمانی بیشتر حس می شه که با صدای خود شاعر شنیده شه. پس پیشنهادم اینه که سفارش سی دی تهران و عمو نوروز رو هم بدین.

برای محمدرضای بزرگ آرزوی شایسته ترین ها رو دارم.

این هم نشانی وبلاگش: ابر جارو

 

بعدالتحریر:

این مطلب را دقیقه ای پیش به روز کردم که دوستی تماس گرفت. 3 جلد باقیمانده از کتاب دختری با کلکسیون کبریت هایش را می خواست به همراه یک سی دی...

...

دوستم پیش پای شما رفت...من مانده ام و یک جلد از دختری با کلکسیون کبریت هایش که در نخستین برگ آن این چنین نوشته شده است: برای علیرضا بدیع عزیز و همیشه خندان...

 


و اما در پایان:

*قابل توجه علاقه مندان آثار محمدرضا رستم بگلو*

آلبوم های (طهران) و (عمو نوروز)را میتوانید ازین نشانی ها خریداری فرمایید:

تهران/خ.ویلا/خ.شاداب(انتهای ورشو)بعداز هتل قدس کافه ژاندارک

  تهران/چارراه کالج/خ.حافظ/نرسیده به حوزه هنری  

کافه تلخ

تهران/ونک/خ.آفتاب/ساختمان آفتاب کافه کویر

 

تهران/میدان.ولیعصر/نرسیده به زرتشت/.کوچه ی روشن/

 

کافه کوچ

کرج:                                              

میدان آزادگان/پایین تر از مسجد برج یادمان کافه کرج

جهانشهر/بلوار مولانا/.بعداز فروشگاه رفاه کافه بارُن

میدان آزادگان/. پایین تر از برج یادمان/. خانه کتاب

اصفهان                                                    

آدرس : اصفهان . پل آذر . ابتدای خیابان توحید . مجتمع فرهنگی استاد فرشچیان . کتابسرای فرشچیان . تلفن : 2684409 0311

 

این هم غزلی از من در سایت ادب فارسی مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری

پاییز، پاییز، پاییز، پاییز و باز هم پاییز...

0
0

درود

نخست این که نتایج آزمون سراسری دانشگاه دولتی اعلام شد و بنده نیز پذیرفته شدم. به عبارتی دیگر از اول مهر دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه لواسانات خواهم شد. نیشابور را با همه ی مردمان و نامردمانش واهلیدم تا ببینم ته رانی ها و شمی رانی ها چه گلی به سرمان می زنند. راستش در نیشابور که جز سنگ دست خلق چیزی به سرمان نخورد. به قول یغمای خشتمال: باعث تشویق یغما سنگ دست خلق شد... یا به قولی دیگر که در مقال ماضی نمی گنجد: طفلان شهر بی خبرند از جنون ما؟ یا این جنون هنوز سزاوار سنگ نیست... برای کار و درس و شعر عازم تهرانم. شعر برایم ارجح است. چنان چه از زمان و مکان انجمن های ادبی یا شب شعرهای خوب تهران آگاهید حقیر را نیز در جریان بگذارید. سپاس گزارم و امیدوار به دیدار شما.

 

شاگرد: استاد یه سنگ به پشتمه. لطفا درش بیارین

استاد: اذیتت می کنه؟

شاگرد: بله استاد

تو این کارو با ماهی کردی؟

شاگرد: بله استاد

استاد: با قورباغه هم کردی؟

شاگرد: بله استاد

استاد: با مار چطور؟

شاگرد: بله استاد

استاد: بلند شو راه برو

شاگرد: نمی تونم راه برم.. خیلی سنگینه

استاد: فکر می کنی ماهی، قورباغه و مار چقدر می تونن تحملش کنند؟

شاگرد: اون کار اشتباهی بود

استاد: برو همه اون حیوانات رو پیدا کن و از اون سنگ ها آزادشون کن. بعد من هم تو رو آزاد می کنم. اما اگه اون حیوونا مرده باشن، تو سنگ رو تا آخر عمرت در قلبت حمل می کنی

بهار، تابستان، پاییز، زمستان، بهار / کیم کی دوک

 

و اما غزلی از من همراه با اصلاحات:

 

اندوهِ پشت پنجره، گلدانِ در گلو... حتا اتاق با نی و سنتور گریه کرد

مردی که ابر بود ـ پریشان و نا به جا ـ ، آن شب به چار گوشه ی ماهور گریه کرد

 

در گیرو دار کشف دموکراسی و حجاب، بابابزرگ عاشق خاتون شهر شد

دور از دولول سر پر داروغه ی دروغ، در کوچه باغ های نشابور گریه کرد

 

کم کم به گریه فارغ ازین ماجرا نشد، کنج اتاق با دف و نی هم صدا نشد

در روشنای میکده ـ بی ترس محتسب ـ مشروب خورد و حبه ی انگور گریه کرد

کم کم شراب نیز از این قصّه پا کشید، کارش به «شیره خانه ی آمیرزا» کشید

این داغ را که با منقل در میان گذاشت، تریاک سوخت تا ته و وافور گریه کرد

 

از پیرمردها که بپرسی هنوز هم، او را به دل سپردگی اش یاد می کنند

او را که بی قرار سواری به شکل مرگ، یک عمر پشت پنجره کافور گریه کرد

 

***

حالا زمان گذشته و من بیست ساله ام... در ابتدای راهم و ابری مچاله ام

بابابزرگ ! یک نفر از خاندان تو، امروز با ترانه ی منصور

                                                                        گریه
                                                                                کرد.. 1

1. منصور تهرانی ترانه ای داشت و هنوز هم دارد نوستالوژیک: یار دبستانی من...

 

علیرضا بدیع

 

و در ادامه مصاحبه ای از من با ایسنا: راه شعر امروز از عرفان جدا شده است...


تولد دوباره من و چله ی تاک

0
0

به گفته ی پرویز بیگی حبیب آبادی ناشر محترم فصل پنجم به زودی نسخه ی تجدید چاپ شده ی مجموعه ی چله ی تاک (چاپ چهارم) منتشر خواهد شد. شایان ذکر است که تیراژ این نسخه ی تجدید چاپ شده 3000 خواهد بود.

به گفته ی ایشان این مجموعه مورد توجه کتابخانه ملی ایران قرار گرفته است و پس از طی مراحل قرارداد میان کتابخانه ملی، ناشر و بنده (مولف) متن PDF این مجموعه به منظور در دسترس بودن برای علاقه مندان بر روی سایت کتابخانه ملی قرار خواهد گرفت.

 

پاییر می رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ های تازه مرا آشنا کند...

 

دلم گرفته و بخشی از این هم ناشی از فرا رسیدن پاییز است. شاید به نوعی افسردگی فصلی دچار باشم... گرچه کم کم حالم بهتر خواهد شد. منتها انقلاب فصلی پاییز و طاقت فرسا بودن دوندگی مراحل اداری فارغ التحصیلی و دل کندن از شهری که در آن رشد کرده ای و با کوچه ها و سنگ هایش خاطره داری خود مزید بر علت اند. دل کندن از شهری کوچک که در آن به دنیا آمده ای و دل بستن به شهری بزرگ که ممکن است در آن نابود شوی. شاید هم دوباره به دنیا بیایی...

من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است

این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست...

راستش عرصه ی این شهر مدتی بود بر من تنگ شده بود. منی که در یک ماه 8 غزل نوشته ام طی سالی که گذشت تنها 6 غزل بر جای گذاشته ام. این برای من فاجعه ست... به تهران خواهم رفت. خانه ای در آریا شهر کرایه کرده ام. از لحاظ شغلی هم به لطف خدا به جایی دستم بند شده. حالا من می مانم و سفری بزرگ در پیش رو به همراه یک چمدان بزرگ لبریز از کتاب و کاغذ و زنبیلی کوچک سرشار از تجربه. دل کندن از کلاته شیخ ابوالحسن برایم مشکل است... رشته کوه بینالود عزیز پشتوانه ام بود... رشید حکمی و شب نشینی های مان با سه تار و غزل پیش چشمم است...

نیشابور بزرگ را به آدم های ریز و درشت اش می سپارم... بوده اند بسیاری که در این سال ها کنارم بوده اند... از تک تک شان سپاس گزارم: زنده یاد حاج سعید کاویانی، خدابخش صفادل، مرتضی آخرتی، دکتر ظهیر مظلومی نژاد، جمال الدین کاکاوند، حجت اشرف زاده، اهالی کلاته شیخ ابوالحسن، رشید حکمی و خانواده ی نازنینش... آدم های ریزش را نیز به خدا می سپارم و چشم بر زشتی ها و پلشتی هاشان فرو می بندم.

 

بغضم را قورت می دهم و جوراب هایم را به پا می کنم... بدرود شهر کوچولوی من!

 

ساعتم‌ را نگاه‌ کردم‌ و بعد، چشم‌ در چشم‌چار عطسه ‌زدم‌

تو به‌ رفتن ‌بلیت‌ می‌دادی‌ من‌ به ‌ماندن‌ دچار، عطسه ‌زدم‌

 

از تنم‌ کوپه‌کوپه‌ می‌رفتی‌ روی‌ ریلی ‌که ‌مقصدش ‌بودم‌

ناگهان ‌از بلندگو مردی‌گفت: « لطفاً سوار... » عطسه ‌زدم‌

 

شیهة ‌آن ‌قطار هر جایی ‌این و آن را به ‌خویشتن ‌می‌خواند

تو به ‌سویش ‌قدم‌قدم ‌رفتی‌ من‌ ولی ‌زار زار عطسه ‌زدم‌

 

هاپ چی! صبر کن ...

ولی‌ رفتی‌ـ ریل ‌آبستن ‌از عبوری ‌تلخ‌

تک‌تلک‌ـ تک‌تلک‌

ـ خداحافظ

پشت‌ پای ‌قطار عطسه‌ زدم‌

27/3/81

و در پایان آخرین نامه از فروغ فرخزاد به برادرش فریدون را پیوست به این متن می کنم:

آخرین نامه فروغ فرخزاد به فریدون فرخزاد

نمی دانی چقدر غصه دار هستم و قلبم چقدر گرفته ممکن هست تا آمدن شماها من خفه شده باشم، فایده اش چیست، فایده تمام این کارها چیست؟ تا حالا من خوشحال بودم. که اقلا تو از آنجا راضی هستی و کار میکنی و کارت این همه موفقیت پیدا کرده حالا تو برمیگردی و تمام نصایح من در تو اثری نداشته، حیف. اینجا تو باید میان کسانی زندگی کنی که تمام زندگی مرا خرد و نابود کردند. اینها هیچ هستند، هیچ هستند. آنهایی که امروز صد دفعه عکس تو را توی مجلاتشان چاپ می کنند و بزور بخورد آن بقیه میدهند و فردا هیچ کاری ندارند غیر از آنکه هرجا مینشینند از تو بد بگویند و هرجا می نویسند از تو بد بنویسند. من نمی دانم قدرت تحمل تو تا چه اندازه است، من میان اینها زندگی کرده ام میان اینها مرده ام تا توانسته ام خودم باشم ولی تو...
منم مثل تو عاشق گرد و خاک کوچه مان و بچه گداهای خیابان امیریه و کبوترها و سگ ها و گل های آفتابگردان هستم ولی تو برای که می خواهی اینها را تعریف کنی؟ تو از سادگیت و از احساسات پاک و بچه گانه ات زندگی میکنی واین ها با مسخره کردن همین احساسات تو نان خواهند خورد. من به این عادت کرده ام و این دلقک ها را خوب میشناسم تو هم بیا تا آنها را بهتر بشناسی. منتظر آمدن تو و اینای عزیزم هستم. به هر جهت اولین کسی که در فامیل ما میمیرد من هستم و بعد از من نوبت تو است. من این را میدانم.


غزل پریجادو 5

0
0

 

یاهو

مرا آزاد کن از بند جمبل های رویارو

که خلقم تنگ شد از مکر این عفریته ی جادو

***

شبی آیینه ام تب کرد و از خود دختری زایید

به دوشش خرقه و بر سر کلاه و در کف اش جارو

به ابجد خالکوبی کرده نامم را به بازویش

دعاجادوی از ما بهتران را بسته بر گیسو

چهل شب در اتاقم ورد خواند و پیشگویی کرد

که: ما آینده ی محتوم هم هستیم.. یا من هو!

شبی در خواب دیدم صورتک از چهره اش افتاد

دو چشمش کاسه ی خون بود و ده انگشت او چاقو

همین که پا شدم، بر شانه ام یک تار مو دیدم

یقین کردم اسیرم کرده در آن برج بی بارو

اگر که شیشه ی عمرم ترک برداشت، حرفی نیست

غرورم خرد شد در دست این جادوگر بدخو

به حالم یار می گرید اگر اغیار می خندند

ندارم هیچ همراهی نه در آن سو، نه در این سو

به رویم باز کن درهای قصر قصه را راوی!

ازین پس یا من این جا نقش بازی می کنم یا او...

علیرضا بدیع. 5 مهر 90

 

سلام دوستان گل. این غزل را ساعتی پیش نوشته ام. بی تعارف نظر بدهید.

همواره عشق منتشر شد

0
0

 

همواره عشق گزیده ی 100 شعر عاشقانه معاصر از 90 شاعر به سعی علیرضا بدیع منتشر شد.

این خبر ساعتی پیش توسط نشر سپیده باوران ناشر این مجموعه اعلام شد.

شماره تلفن های ناشر برای سفارش این مجموعه: 

05112222204 - 05112238613 - 05112225167

به گفته ی ناشر یکی از مکان های عرضه ی این کتاب در تهران انتشارات خانه ی شاعران واقع در پاساژ فروزنده روبروی در اصلی دانشگاه تهران خواهد بود. دوستانی که مایل به همکاری در زمینه ی پخش این مجموعه در شهرستان ها هستند لطفا اطلاع دهند. بدیهی ست این عزیزان از تخفیف ویژه برخوردار خواهند بود.

 این هم خبر فوق در سایت چوک

و در ادامه:

فایل صوتی چند غزل از من با صدای فرزاد حسنی در برنامه چه فرصتی چه شبی...

(بدون عنوان)

0
0

علیرضا بدیع

تا کی ورق ورق کنم این سررسید را؟

چون کودکی رسیدن سال جدید را...

با دست زیر چانه تو را آه می کشم

چون غنچه ای که آخر اسفند عید را....

علیرضا بدیع

پیشاپیش سال نو فرخنده بادا.

(بدون عنوان)

0
0

علیرضا بدیع

 

دوستان همیشه ام

عید 91 هم به پایان رسید. 27 سالگی ام را شمع آجین کردم و 27 بار در دل تنگم دمیدم. احتمالا آن شمع ها حالا در یکی از بیابان های اطراف نیشابور زیر خاکستر مدفون شده اند. برایم از این روزها بیش از 500 پیام تبریک مانده است. پوزشم را بپذیرید اگر نتوانستم پاسخ گوی دل تک تک تان باشم.

تا ساعتی دیگر عازم تهرانم. کوله بارم را دم در گذاشته ام. برمی خیزم. کوله ام را بر دوش می اندازم. دلم را در جیبم می گذارم. به تهران دود گرفته می اندیشم و آماده می شوم تا یک سال دیگر روی همین پاهایم بایستم و چشم بکشم تا کدام حادثه به بدرقه می آید.

دوستتان می پندارم.

از فراموشی و خاموشی

0
0

 

سلام دوستانم

دلم برای تان تنگ شده است. ببخشاییدم اگر کمتر به این خانه سر می زنم. دلم مدام با شماست اما بیشتر در فیس بوک مشغولم تا این جا که هر مریض احوالی از راه می رسد سنگی به شیشه اش پرتاب می کند.

در این مدتی که نبودم کارهای زیادی انجام شده و کارهای بسیار زیادی به انجام نرسیده اند.

اتفاق های خوبی افتاده اند و اتفاق های خوب تری در راه اند. امیدوارم برای شما هم این چنین بوده باشد.

به امید خدا به زودی با خبر تجدید چاپ یکی از مجموعه هایم خدمت خواهم رسید. مجموعه ای که به گفته ی ناشر در روزهای نمایشگاه پر فروش ترین کتابش بوده است و این را مرهون مهر شما هستم که در روزهای خوب نمایشگاه کتاب شرمنده ام ساختید. خبرش را از این جا بخوانید:

کتابهای برقعی و بدیع بیش از دیگر شاعران مورد استقبال قرار گرفت

این روزها جز غزل سرگرم ترانه و نصنیفم و در حال همکاری با یکی از مفاخر موسیقی سنتی که پس از انتشار آلبوم جزییاتش را عرض خواهم کرد. و اما در ادامه...

این غزل تازه باشد برای شما:

 

ازین سوی خراسان بلکه تا آن سوی کنگاور

چه طرفی بسته ام ای دوست از این نام ننگ آور؟

 

اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت

که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور؟

 

دلم را پیشتر از این به کف آورده ای؛ حالا

زلیخایی کن و پیراهنم را هم به چنگ آور

 

به دست آور دل آن شاه ترسو را به ترفندی

به لبخندی سر این شیخ ترسو را به سنگ آور

 

به استقبال شعر تازه ام بند قبا بگشا

مرا از این جهان بی سر و سامان به تنگ آور

 

فراموشی در این شیشه ست، خاموشی در آن شیشه

شرابت هوشیارم می کند قدری شرنگ آور...

 

علیرضا بدیع

 

این هم لینک دانلود تصنیفی از من به صدای سالار عقیلی با ذکر این نکته که تصنیف را بر روی ملودی ای از آرش کامور نوشتم:

دانلود آواره ی دشت

و در پایان خبری خوش در باب همین تصنیف:

کنسرت سالار در جوار خلیج فارس

علیرضا بدیع سالار عقیلی آرش کامور سبوی تشنه

جلسه نقد چله ی تاک

0
0

نقد چله ی تاک علیرضا بدیع 

 

کانون ادبی زمستان برگزار می کند:

نوزدهمین هفته نقد و بررسی کتاب
«چله ی تاک» از علیرضا بدیع

باحضور:
محمدعلی بهمنی، عبدالجبار کاکایی، دکتر بهروز یاسمی و محمدسعید میرزایی
مجری این برنامه:
سید عباس سجادی
همراه با اجرای موسیقی زنده و شعرخوانی بهترین های شعر امروز
زمان: دو شنبه 20 شهریورماه 91 ساعت: 17
نشانی:
تهران، میدان فاطمی، خیابان شهید گمنام، ابتدای اتوبان کردستان
تالار ایوان شمس، سالن اشراق

ورود برای عموم آزاد و رایگان است

باتشکر

مدیر کانون ادبی زمستان

 

جلسه نقد مجموعه ی چله ی تاک از علیرضا بدیع

 

این هم گفت گویی از من با خبرگزاری نسیم که کلی از وضعیت نابسامان فرهنگی و ادبی خراسان رضوی و بی مسئولیتی مدیران فرهنگی نالیدیم منتها به همین دو خط بسنده کرده اند:

علیرضا‌بدیع، شاعر خراسانی در گفتگو‌ با «نسیم»


(بدون عنوان)

0
0

گزارش و عکس های جلسه نقد چله ی تاک به روایت دوست نادیده آقای رضا علی پناه برگرفته از سایت بیشه:

 نقد چله ی تاک علیرضا بدیع/ محمد سیعد میرزایی مصطفی محدثی خراسانی بهروز یاسمی محمدعلی بهمنی

قسمت اول:

"انجام وظیفه ای در قبال لطف بی وقفه ی بیشه ای های عزیزم،به من!"
((توصیف تمام و کمال حضورم در نشست نقد کتاب "چله ی تاک" اثر علی رضا بــدیع که هم اکنون به چاپ پنجم رسیده است))

نشستی باحضور:
محمدعلی بهمنی،دکتر بهروز یاسمی، مصطفی محدثی خراسانی و محمدسعید میرزایی

زمان: دو شنبه 20 شهریورماه 91 ساعت: 17
مکان:تالار ایوان شمس،سالن اشراق

علیرضا بدیع متولد 11/1/1364 نیشابور. شاعر، ترانه سرا و... دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات پارسی. (http://alefbi.persianblog.ir/ وبلاگ شخصی)

مقدمه:متاسفانه یا خوشبختانه توصیفاتم از این تجربه ی دل انگیز طولانی و مفصل است!البته این ادای دینی در قبال تمام دوستانیست که بنا به دلایلی اعم از اینکه یا تهران نبودند یا به هر نحوی،امکان حضور در نشست را نداشتندو از بنده درخواست کردند که توصیف تمام و کمالی از این نشست داشته باشم،گویی که تماما در لحظه لحظه ی این نشست شرکت داشته اند...به هر حال،عذر اگر طولانیست!...
قسمت دوم:

"جلسه قرار بود ساعت 5 شروع بشه اما من با تاخیر نیم ساعتی به اونجا رسیدم البته با کلی تلاش و تقلا!خیابونا خیلی شلوغ بود و ترافیک سنگین (افه ی بچه های تهران!!!)
اصلا دوست نداشتم حتی دقایقی از نشست رو از دست بدم و استرس داشتم،اما خدا رو شکر وقتی رسیدم مراسم هنوز شروع نشده بود!یه نفس راحت کشیدم!
تعداد شرکت کنندگان توی نشست زیاد بود و این خیلی منو متعجب کرد،کل سالن اشراق پر شده بود به طوری که خیلی ها مجبور شدن ایستاده نظاره گر باشن...مراسم حوالی ساعت 5:45 شروع شد...
ابتدا دکتر یاسمی(شاعر ایلامی) به عنوان مجری اومدن روی سن.با پایان یافتن صحبت های اولیه،آقایان محمد سعید میرزایی( متولد 1355.کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران،شاعر) و آقای خراسانی به نیز به ایشون اضافه شدن.نقد کتاب با صحبت های آقای میرزایی آغاز شد.صحبت های ایشون بیشتر مربوط به قالب غزل می شد.البته طبیعی بود نقدها با کلی گویی شروع بشه.بعد از ایشون هم آقای خراسانی صحبت کردند،البته با سیاست گفتاری آقای میرزایی یعنی همون کلی گویی!و بعد آقای یاسمی کتاب رو نقد کردن.بیشتر صحبت ها مبنی بر این بود که آقای بدیع شاعری توانا هستن و میتونن بهتر از این نیز شعر بسرایند!...
دقایقی بعد آقایی به جمع منتقدان اضافه شدن که نقد های بسیار صریح و نسبتا جامعی داشتن.در تمام مدت جلسه آقای بدیع در ردیف اول نشسته بودند و سراپا گوش!همچنین نکات مهمی که توسط منتقدان مطرح می شد رو یادداشت میکردند.الحق که برای یک شاعر جوان برگزاری همچین جلساتی غنیمت بزرگی به حساب میاد!
از ابتدای جلسه آقای یاسمی مدام وعده ی حضور آقای بهمنی(متولد 1321 در دزفول،شاعر) رو میدادن.بالاخره ایشون با تاخیر نسبتا زیادی به نشست رسیدن.البته در میان تعجب همگان ایشون با زبانی گرم و صمیمی اذعان کردن که کتاب چله ی تاک رو نخوندن(!) ولی با توجه به شناختی که از آقای بدیع داشتن ابراز اطمینان کردن که کتاب آقای بدیع،کتاب ارزشمندیست!...
بعد از گذشت دقایقی،آقای بهمنی از آقای امیرحسین سمیعی دعوت کردن که به روی صحنه بیان و یکی از غزلیات آقای بدیع رو با آواز بخونن.جلسه جونی تازه گرفت!صدای گرم و دلنشین آقای امیرحسین سمیعی واقعا فضایی روح بخش در نشست ایجاد کرد!...البته ناگفته نماند،قرار بود آواز خوانی ایشون با موسیقی زنده همراه باشه اما متاسفانه سازی در کار نبود...
بعد،با اصرار آقای یاسمی،آقای بهمنی پذیرفتند که برای حضار غزل خوانی کنن.ایشون با صدایی گیرا و البته جذاب غزل بسیار زیبایی خوندن که همه رو به وجد آورد!
عقربه های ساعت مچی من ساعت 7:30 رو نشون می داد که بالاخره آقای یاسمی از آقای بدیع خواستن که روی صحنه بیان.تشویق بی وقفه ی حضار جو مطبوعی درست کرد.آقای بدیع ضمن تشکر از حضور منتقدان و البته حضار،در مورد کتاب جدیدشون صحبت کردن و از انتشار این کتاب در فصل پاییز خبر دادن.دیگر وقت اون رسیده بود که آقای بدیع شعر خوانی کنن.ایشون 3 غزل از خودشون خوندن که واقعا حس خوبی به من والبته همه ی حضار منتقل کرد...نشانه ی رضایت از نشست رو میشد توی چهره ی همه خوند!
جلسه تموم شد،در حالی که ساعت حدودا 8 بود...در پایان جلسه من با آقای بدیع در مورد بیشه صحبت کردم و ایشون کلی تشکر کردن بابت گروهی که به اسم ایشون توی بیشه ساخته شده...
من از کل جلسه عکس و فیلم گرفتم.نشست خیلی جالبی بود.امیدوارم تونسته باشم حال و هوای نشست رو به شما منتقل کنم.به هر حال،این چیزی بود که از دست من بر میومد...ببخشید اگه بد بود یا که مشکلی داشت...

در انتها باز هم عذر به خاطر طولانی بودن مطلب و همچنین تشکر از "آذین" ،دوست عزیزم به خاطر اطلاع رسانیشون...امیدوارم اگه از برگزاری همچین جلساتی مطلع شدید سعی کنید حتما شرکت کنید...چون در یک کلام،فوق العاده بود!...


3 غزل از مجموعه آتی "شجره نامه ی یک جن" خوانده شد:
(1)
ازین سوی خراسان بلکه تا آن سوی کنگاور
چه طرفی بسته ام ای دوست از این نام ننگ آور؟

اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت
که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور؟

دلم را پیشتر از این به کف آورده ای؛ حالا
زلیخایی کن و پیراهنم را هم به چنگ آور

به دست آور دل آن شاه ترسو را به ترفندی
به لبخندی سر این شیخ ترسا را به سنگ آور

به استقبال شعر تازه ام بند قبا بگشا
مرا از این جهان بی سر و سامان به تنگ آور

فراموشی در این شیشه ست، خاموشی در آن شیشه
شرابت هوشیارم می کند قدری شرنگ آور...

(2)
ای حاصل جمع پری و کژدم و ماهی!
یک نیمه طرب زایی و یک نیمه تباهی!

گیسوی تو تعبیر هزاران شب بغداد!
چون خواب شب بازپسین، نامتناهی!

گیسوی بلافاصله از کفر و یقین ات،
هم فرش شیاطین شده هم عرش الهی!

در سایه ی هر پلک تو جمع اند خدایان
نزدیک ترین راه رسیدن به سیاهی!

دل سنگی از آن دست که کشکول دراویش
دل نازک از آن روی که آیینه ی شاهی

گنجی ست غم عشق و جزاو، کنج خرابات
در دیده ی درویش نیرزد به دو شاهی!


در شعر شکوه تو به تصویر نگنجد
چون کوهِ مصوّر شده بر کاغذ کاهی!

آبان مجسّم شده! سرخ است دلم باز..
این سیب می افتد.. چه بخواهی.. چه نخواهی..

(3)
دیری ست دلم در گرو ناز پری هاست
روشن شده چشمم که نظرباز پری هاست
دیوانه ام و با پریانم سر و سری ست
لب تر کنم این جا پُر آواز پری هاست
لب تر کنم این خانه پریخانه ی محض است
دفترچه ی شعرم پَر پرواز پری هاست
جنّات نعیم است، گریبان کلیم است
پردیس مگر در یقه ی باز پری هاست
**
ای دختر شاه پریان! خانه ات آباد!
زیبایی تو خانه برانداز پری هاست
هر بافه ی مویت شجره نامه ی جنّی ست
چشمان تو دنیای خبرساز پری هاست

من راز نگهدارترین دیو جهانم
آغوش تو صندوق چه ی راز پری هاست

 

نقد چله ی تاک علیرضا بدیع

خوشا سیاست ابروی تو...

0
0

دو چشم: این یکی آشوب، آن یکی تیزی

که سبزوار و نشابور را برانگیزی!

 

خوشا سیاست ابروی تو که از چپ و راست

گرفته نصف جهان را بدون خونریزی

 

به حکم موی تو از خیل سربه دارانم

خودت مگر که به خونخواهی ام به پا خیزی

خوشا به من که مرا با هزار سودایم

هزار مرتبه از موی خود بیاویزی

 

زمان رد شدن از قتلگاه دقت کن

روا مدار که از زندگان بپرهیزی

 

چقدر در دل این شعر خون به راه افتاد!

چقدر آب در این آسیاب می ریزی؟

قرار نیست پس از قتل های پی در پی

به رازدارترین آسیاب بگریزی؟

که آب ها کمی از آسیاب افتد و بعد

برای فتح جهان های تازه برخیزی...

 

مگر بخندی و اخمت رقیق تر بشود

مگر شرنگ و شکر را به هم بیامیزی...

 

15/6/1391

نیشابور

 

عصر شعر شاعران بی مرز هم با حضور جمع کثیری از شعرای نام آشنا برگزار شد. در جلسه مزبور غزلی را که در پیشانی مطلب آمد قرائت کردم. در ادامه نیز به درخواست عزیزان غزل تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی را خواندم...

روز خوبی بود. این هم تصاویر آن روز:

مجید معارف وند علیرضا بدیع رها ظفر سعید بیابانکی

مطلب در حال به روز رسانی ست...

پاییز برگ ریز غم انگیز آه خیز...

0
0

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند


پاییز می‌رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچه جا کند



او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار

راز درخت باغچه را برملا کند


او قول داده است که امسال از سفر

اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند


او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا

او قول داده است به قولش وفا کند


پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است

جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند


شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها

یک فصل را بخاطر او جا به جا کند


تقویم خواست از تو بگیرد بهار را

تقدیر خواست راه شما را جدا کند


خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر

در را به روی حضرت پاییز وا کند...

درود. دیشب در برنامه رادیویی تازه با تازه میزبان پدرام کشتکار و اشکان کمانگری و کامران عطا بودم. این برنامه هر پنج شنبه ساعت 21 تا 22 از رادیو جوان به صورت زنده تقدیم حضورتان می گردد.
برای هفته آتی احتمالا در خدمت علی پهلوان یا فریدون آسرایی باشیم. برای دانلود برنامه ها می توانید از لینک زیر اقدام فرمایید و پس از تنظیم ساعت و تاریخ برنامه را دانلود کنید:
امروز سالگرد درگذشت سرو آزاد استاد پرویز مشکاتیان است. یادش گرامی.

31 شهریور ماه زادروز استاد استاد بنده است! زادروز زنده یاد فریدون مشیری ست...
1 مهر زادروز سلطان حسین منزوی ست که شایستگی شاگردی اش را نیز نداشتم...
1 مهر زادروز استاد محمدرضا شجریان است.
پاییز بهتر از این نمی شود که آغاز شود...
به هر حال از امروز آرامبخش های تان را در دسترس بگذارید. شاید همین پاییز عاشق شدید.
این هم عکسی از من در آیین نکوداشت استاد محمد قهرمان:
علیرضا بدیع

شجره نامه ی یک جن!

0
0

درود.


رادیو هفت تنها برنامه ای ست که هر شب ساعت 23 مرا به پای تلویزیون و شبکه آموزش می کشاند. برنامه ای ترکیبی با فرمتی نو و فضایی ساده اما جذاب. حضور در این برنامه برای من هم لذت بخش است. چه زمانی که خودم به عنوان میهمان در آن شعر می خوانم و چه زمانی که یکی از مجریان یا میهمانان دیگر برنامه غزل هایم را زمزمه می کنند. این هم یکی دیگر از مهربانی های رادیو هفتی ها نسبت به حقیر:

غزل ای حاصل جمع پری و کژدم و ماهی

 

دقایقی دیگر در رادیو فرهنگ و در برنامه ی زنده ققنوس راجع به ادیب نیشابوری همصدای شما خواهم بود. پنج شنبه ها ساعت 15

این هم لینک خبر:  بزرگداشت ادیب نیشابوری در رادیو فرهنگ

امشب نیز در رادیو جوان از ساعت 21 تا 22 در برنامه تازه به تازه میزبان حمید عسکری خواننده پاپ و شروین مهاجر نوازنده زبردست کمانچه خواهم بود. تازه به تازه قریب یک سال است که هر پنج شنبه ساعت 21 از رادیو جوان به صورت زنده هم نوای شماست.

حمید عسگری و شروین مهاجر در تازه به تازه

 

این هم عکسی از شب شعری به مناسبت روز شعر و ادب پارسی:

 

علیرضا بدیع

 

گزارش این نشست...

این هم خبری از تدوین مجموعه ی غزل های تازه ام با نام: شجره نامه ی یک جن!

ایسنا

 

این هم عکسی از شعرخوانی من در عصر شعر و ترانه فرهنگسرای ارسباران:

 علیرضا بدیع علی رضا بدیع

تازه به تازه

0
0

درود

عبدالحسین مختاباد فردا شب پنج شنبه 20 مهرماه میهمان برنامه رادیویی تازه به تازه رادیو جوان خواهد شد.

برنامه «تازه به تازه، نو به نو» رادیو جوان، از ساعت ۹ شب پنجشنبه ۱9 مهرماه به صورت زنده میزبان سیدعبدالحسین مختاباد خواننده و آهنگساز مطرح موسیقی ایرانی خواهد بود.

 به گزارش همشهری آنلاین سید عبدالحسین مختاباد در این برنامه درباره دیدگاه‌هایش در آهنگسازی و خوانندگی و نیز برنامه‌های‌آتی خود سخن می‌گوید و در ضمن از آلبوم تازه اش، سایه دوست نکاتی را می گوید

برنامه رادیویی «تازه به تازه، نو به نو» قریب به یک سال است که با هدف انتشار تازه‌ ترین آثار موسیقایی تولید داخل کشور در شبکه رادیویی جوان، هر هفته پنج شنبه شب‌ها به صورت زنده بر روی آنتن می ‌رود و عوامل این برنامه با دعوت از بهترین خوانندگان، نوازندگان، آهنگسازان و ترانه سرایان موسیقی سنتی و پاپ سعی در ایجاد آشتی مخاطبان با آثار قابل تامل هنرمندان داخلی دارند.
«تازه به تازه، نو به نو» به تهیه کنندگی علیرضا محمد نیا و سردبیری عزت الله الوندی تولید می‌شود و اجرای اصلی آن با سعید خرسندی است، همچنین ابراهیم مولائی که پیش از این اجرای برنامه تلویزیونی موسیقی ایرانیان را برعهده داشته، به اجرای بخش مربوط به تازه ترین خبرها و رویدادهای موسیقی ایرانی می پردازد، علیرضا بدیع هم به عنوان مجری کار‌شناس در برنامه حضور دارد و نقد و بررسی ترانه قطعات در حضور مهمانان را انجام می دهد.

لازم به ذکر است که تایید کیفی آثار میهمانان بر عهده مدیر نظارت و ارزشیابی مرکز موسیقی و سرود صدا سیماست و هنرمندان مطرحی همچون حسین علیزاده حسین پرنیا، شروین مهاجر، رضا یزدانی، حمید عسکری، مجتبی کبیری، سیامک عباسی، فرزاد فرزین، دکتر چراغعلی، پدرام کشتکار، مهرداد نصرتی، محمدعلی بهمنی و بهنام صفوی به عنوان مهمان در این برنامه حضور داشته‌اند.

 

 

این خبر را بخوانید:

روزنامه همشهری

خبر فارسی

Viewing all 84 articles
Browse latest View live




Latest Images